جامعه پرحرف، جامعه پرشبهه!
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۶۱۶۰۶
فارس پلاس؛ جعفرعلیاننژادی در یادداشتی نوشت: امروز دیگر شاید کمتر کسی باشد که به تأثیر و انرژی کلمات واقف نبوده و حرف را باد هوا بداند. یکی از بدترین وضعیتهای ممکن در هر جامعهای عارضه پرحرفی است. در یک جامعه پرشده از حرفها، امکان پرسش بسیار سخت و بعید میشود. گویی برای همه چیز جوابهایی وجود دارد، جوابهایی که نمیگذارد، پرسشهای واقعی شکل بگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نگارنده در این یادداشت میخواهد بگوید، چرا جامعه نیاز به پرسش واقعی دارد و چرا شبهات جای پرسشها را گرفتهاند؟ برای پاسخ به این سوال نیاز به تامل و دقت بیشتری داریم. بگذارید از اینجا شروع کنیم که عارضه پرحرفی در یک جامعه چگونه شکل میگیرد.
به نظر میآید، پرحرفی، بستر اصلی طرح شبهات یا سوالات فریبنده است. ریشه پرحرفی در تخیل، توهم و فانتزی است. برای پرحرفی در خصوص چیزی، باید آن چیز را فانتزی دید یا در موردش تخیل کرد. تخیل و فانتزی نیز خود، ریشه در رازآلود دیدن پدیدهها و واقعیتها دارد. یک پدیده یا یک واقعیت باید چیزی غیر از آن صورتی که دیده می شود، باشد. رازی پس پشت خود داشته باشد، رازی که نیاز به رمزگشایی دارد.
رازآلود دیدن واقعیتها نیز ناشی از «عدم شناخت کافی» است. به بیان بهتر، وقتی در مورد پدیدهای حس رازآلود بودن به ما دست میدهد که در آن، چیزی برای کشف شدن باقی مانده باشد. یعنی از مواجهه با آن پدیده احساس عجب و حیرت کنیم.
معمولا در رفتن به یک آدرس جدید یا فضایی ناشناخته دچار این حس میشویم. وقتی در یک شهر به آدرسی جدید میرویم، مدام در خصوص اینکه آیا مسیر را درست رفتهایم یا خیر دچار شک و تردید هستیم. به آدرسدادنهای افراد، یقین نداریم. حس گم شدن، داریم.
گویی در آن کوچه و خیابان چیزهایی وجود دارد که قرار است غافل گیرمان کند، در حالیکه آن کوچه و خیابان هیچ فرقی با جاهای دیگر ندارد. حتی آدمها هم برایمان ناشناخته به نظر می آیند، مدام رفتارمان را میپاییم تا جلب توجه نکنیم.
این وضعیت رازآلود، حاصل عدم شناخت کافی است. رفتار عادی مردم در آن نقطه ناشناخته، توجهمان را بیشتر جلب می کند، حس غرق شدگی در فضایی دیگر را داریم، حس میکنیم محیط بر ما فائق آمده است و هزار حرف دیگر. با کنار رفتن این پرده جهل، رازآلودگی محیط نیز رنگ میبازد.
با همین مثال میتوان گفت، شناخت کافی، نیاز به تکرار و تذکر دارد، تکرار و تذکر نیز به معنای عدم توقف و حرکت است. برای شناخت بیشتر محیط یک آدرس ناشناخته، رفتن و حرکت مجدد به سمت آن آدرس، رازآلودگی را به میزان زیادی کم میکند. شناخت بهتر با حرکت بیشتر ممکن میشود.
با حرکت معکوس از «جهل به رازآلودگی« و از «رازآلودگی به تخیل و فانتزی» و از «تخیل و فانتزی به پرحرفی»، میتوان نتیجه گرفت، یک جامعه پرحرف، جامعهای است که با موانعی برای شناخت کافی مواجه است. در این جامعه، شبهه به معنای دقیق کلمه کارگر میافتد. شبهه یا همان گفتار شبیه به واقع. همان تخیل ناشی از عدم شناخت کافی واقعیتها.
به زعم نگارنده، پرحرفی جریان شبههپرداز و پرگویی مطبوعات جریانات معارض با واقعیتهای اجتماعی، ریشه در حفظ وضعیت ناشناختهماندن پدیدهها و صحنه میدانی دارد. باید آن چنان پرتلاش گفت و جای همه مردم روایت کرد که تلاشی برای شناخت کافی واقعیت و پدیدهها از سوی مردم صورت نگیرد. گویی راوی، به عنوان نماینده این شناخت ناقصداز سوی مردم باور میشود.
برای همین است که زبان جریان پرگو و حراف در روایت حرکات میدانی مردم، الکن است. حضور میدانی مردم، حرکت بیشتر مردم، مساوی با شناخت بیشتر صحنه و شناخت بیشتر صحنه به معنای اعتبارزدایی از آن روایتهای ناقص و گفتارهای شبه واقعی است.
شناخت کافی، امکان پرسش واقعی را فراهم میآورد. مردم متوجه میشوند، مسالهشان چیست. خود را از بند مسالهسازیهای غیرواقعی و ناپرسشهای اجتماعی میرهانند، به شناخت کافی میرسند و برای بهبود وضعشان مطالبات واقعی طرح میکنند.
از همه مهمتر میتوانند تشخیص دهند، روایتهای کمصدایی وجود دارد که دست بر قضا برای شناخت بهتر، حرکت بیشتر را انتخاب کرده است. برای تبیین واقعیت، تلاش وافر میکند و قصد واقعیاش، تخیل زدایی، راززدایی و جهلزدایی است. هرچند مردم در صحنه میدانند، روایت واقعیت هم کمصداتر است هم کمحرفتر، چون حرکت را لازمه شناخت میداند و اهل عمل است.
پایان پیام/غ
منبع: فارس
کلیدواژه: جامعه شناخت شناخت کافی برای شناخت واقعیت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۶۱۶۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بدجوری دل درد گرفتیم
واژهء انقلابی و انقلابیگری حالا تداعی برونریزی زشتترین رفتارهایی را میکند که در عرف عرفانی و مذهبی ما طرد شده؛ اما حالا شده سکهء روز مثلا انقلابیها. این پدیده را باید نوعی استفراغ ناشی از دلدرد تاریخی خودمان بدانیم. لابد پیامدی منتظر اما نامنظور از انقلاب اسلامی. و تضعیف شرع و نه الزاما اعتقاد مذهبی.
این واگشت به ملکات ردیه و مَنِش نادینامیک، در نبود ذهنیتی پذیرفته شده متناسب با درک زمان و دینامیک در اجتماع، طبیعی است- همین است که آن را از نوع پیامدی منتظر در جامعه میدانم. تحولات مشابه در اروپا مثال بارزی از پیچیدگی و سختی تغییر ذهنیت در جامعهء انسانی است- اوج آن را باید در جامعهای دانست که در آن انسانها دینامیک را درک کردهاند و بهشدت در مقابل نطامهای سلسله مراتبی قدرت و نظامهای مطلقه ایستادند تا نقش کل جامعه در برهمکنششان متجلی شود. این رخدادْ نهایتِ فرایندی است که بیش از نیم هزاره طول کشید در پیامد جنگهای صلیبی. بیش از یک میلیون سوزانده شدند به جرم اینکه شیطان در جسمشان حلول کرده.
چه بدعتگذارانی که زنده در آتش سوزانده شدند- نمونهء آن سوزاندن هشت نفر بدعتگذار در پاریس در حضور اسقف اعظم و رئیس دانشگاه پاریس و بزرگان دیگر در سال ۵۸۹/۱۲۱۰- همزمان با تولد سعدی و هنگام افول سلجوقیان و برامدن خوارزمشاهیان در ایران؛ ما هم حلاج داشتیم (قرن سوم/نهم) اما مرتبهء بزرگی کمیت را مقایسه کنید با میلیونها نفر در اروپا. این وحشیگریها از جنس همان مَنِشی است که در کولوسئوم میبینیم و در هولوکاؤست و حالا هم در غزه: همان که نظریهپردازی شده و زیبا بستهبندیشده در مفهوم «اختیارگرایی» (لیبرتاریانیزم) و «ملکهء پست» (vile maxim) به معنی «همه چیز برای ما و هیچ برای دیگری».
انتظار اینکه با یک کلمهء مردمسالاری، بشود این تحولات را درک کرد اشتباه است. خواهیم افتاد در چاه ملکهء پست و اختیارگرایی و بیاخلاقی (سطح) بالاها (higher immorality) که تجلی آن پوشاندن جنایت و نسل کشی انسانها در غزه تحت نام مردمسالاری است. پس، انتظارمان از زدایش مفهوم وقت و پذیرش دینامیک در اجتماع و تأکید بر شکوفایی فرد در جامعه را متناسب کنیم با توان تغییر ذهنیت انسانها [۱]- و نه فرورفتن به درون؛ هرگاه هم توانی فراهم شد، دست بالاتر از امکان بزنیم.
1. نک نتجه تحقیق جدید را که چگونه منش فکری انسانها وابسته به شبکههای نورونی است:
Gene expression networks regulated by human personality, Nature, Mol Psychiatry, ISSN 1476-5578.
به نقل از هادی صمدی، چگونه میتوانیم خود را بهنحوی بنیادی تغییر دهیم
بیشتر بخوانید:
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902377